قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

مشغول دعا گویی جانت هستم


دلتنگ برای سخنانت هستم


یادت نرود مواظب خود باشی


یادت نرود دل نگرانت هستم


نظرات 2 + ارسال نظر
من چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ

شاید یه کسی شب ها برای اینکه خواب تورو ببینه به خدا التماس می کنه شاید یه کسی به محض دیدن تو دستش یخ می زنه و تپش قلبش مرتب بیشتر میشه مطمئن باش یه کسی شب ها به خاطر تو توی دریای اشک می خوابه ولی تو اون رو نمی شناسی

سعدی چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ

برای منم حسابی دعا کن .. تنهای نیرویی که بهش ایمان دارم همین دعا کردنه ... تنها چیزی که ما رو نجات میده همین دعا کردنه .. برایم از صمیم قلب دعا کن .. دعا کن که صفات خدا رو توی وجودم روشن کنم .. دعای قلب پاک تو که از لب های مهربانت جاری میشود حتما به آسمان می رسه و خدا فرشته هایش رو برای یاری من می فرسته ..دعا خیرت رو همیشه موقع نیایش برایم جاری ساز...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد