قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

من خیلی...............؟؟؟؟

شاید وقتی اینارو میخونید فکر کنید خیلی ساده ام یا بدتر ابلهم...


(البته کمی خنگی رو دوست دارم همیشه عاقلانه رفتار کردن برام


سخته.)شایدم بگین مهربونم......


بارها شده تو زندگیم که برای رضایت دیگران از کارهای مورد علاقه ام دست


می کشم و یا به کاری دست می زنم که دوست ندارم ویا اصلن حسشو



ندارم.ولی ولی نمی تونم اشتیاق رو تو چشمای کسی ببینم وبگم نه........


(البته تقاضای معقول وبه قول علما مشروع)


همیشه برای کمک کردن به بقیه خصوصن دوستام پیشقدم هستم جالبش


اینه که اطلاعات داوطلبانه هم میدم


بنابراین هر کسی هم که نمیدونه که فلان کاز که اون نیاز داره از دست من


برمیاد خودم بهش میگم ولی در مقابل شاید بشه گفت روزگار اما من میگم


آدما به ندرت همین رفتارو با من داشتن و البته خیلی جاها باعث پیشرفتم


شده جالبه نه...............؟