قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

گل ابرو کمانی ام...........

اصلن قبول حرف شما، من روانی‌ام


من رعد و برق و زلزله‌ام ، ناگهانی‌ام



این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز


داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام



رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم


کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام


 

من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم


من، این من غبار، چرا می‌تکانی‌ام؟



بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز


این سر که سرشکستۀ نامهربانی‌ام



کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست


از بعد رفتنت گل ابرو کمانی‌ام


 

این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند


من دوست‌دار بستنی زعفرانی‌ام

 

 

از : حامد عسکری

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ

ازت متنفرم همین
دلیلشم خیلی منطقیه
خودت می دونی نه ؟

دلیلش اینه که قلب کوچکی دارید وروح کوچک تری اقا یا خانمی که نمیشناسمتان

فاطیما رانا سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:11 ب.ظ http://aan.blogfa.com

سلام گلم عالییییییییییییییییییی بود واقعا لذت بردیم م هم بروزم با یک غزل (زلیخای قرن)بخوانم [چشمک][گل]...

ممنونم عزیز

حامد سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ب.ظ http://www.jahedoo.blogfa.com

قشنگه فضای وبلاگتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد