قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

اسم تو هست بر لبم و می کنم گناه

عاشورای حسینی در تگزاس آمریکا




قرآن مجسم که ز رحلت گله داری

از بس زده ای نی به لبت آبله داری




ای قاری قرآن که چهل خوان و چهل روز


انگار نه انگار.. ز ما فاصله داری




بر نیزه رحلت کمی آرام قدم زن..


گر دخترکی گمشده در قافله داری..




گهوار دو دستت چو عبا را به عقب زد..


گفتم.. به گمانم.. هوس حرمله داری..!




بسپار به ره رحل.. که آوای رحیل است


تو راحله ای پیر در این مرحله داری