آنگاه که کاخ آرزو های کسی را ویران می کنی..
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی..
آنگاه که بنده ای را نا دیده می انگاری..
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را
نشنوی..
آنگاه که خدا را می بینی وبنده خدا را نادیده می گیری..
می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی تا
برای خوشبختی خودت دعا کنی.....
سلام .. خوب بود و اثر گذار .. الهی قلبت همیشه شاد باشه..
تصمیم آسمان شدنم را گرفته ام.........
به روزم و منتظر قدمهایتان[گل]
" یبوست !"
...
سلام بروز هستم و منتظر نگاه شما
هوای حبس بر بالم نشسته، ولی پرواز را اندیشه دارم
تمام فصل هایم زرد زرد است، ولی با تو در آغوش بهارم
نوازش کن نگاه ابری ام را که می خواهم در این دریا ببارم
ببارم تشنه ی ساحل شوم تا، به محراب شقایق رو بیارم
ایمان می آورم به دوستی و صداقت قاصدک!
سالهاست که صدایم را شنید...
نگاهم را خواند ، محبتم را فهمید.....
غصه هایم را گریست و خوشی هایم را خندید.....
و همه شان را رساند به دوردست های خاکستری!!!
این روزها بیشتر از همیشه قاصدک را میخوانم....
و تو امروز هر چه قاصدک دیدی..
جز پیام دلتنگی های من چیزی از او نخواهی شنید.....
سلام.
بعد از مدتها بروزم با...
شبیه یک گل_ از گلبنش جدا، چیزی
نمانده است بمیرم، مپرس حال مرا...
به امید دیدار.
[گل]
سلام اکرم جان
شعر فوق العاده ای و تاثیر گذاربود.
هرشب صدای پای تو از آب میچکد.......
به روزم ومنتظرنگاه سبزتان[گل]