(این غزلم در بارانی ترین لحظه های تنهاییم سروده شد التفاتی کنید
وبانظرهاتون ظرف تنهایی دلم را پر کنید..................)
سادگی کرد دلم باز صدایت می کرد
ازهمه مردم دتیا که جدایت می کرد
ظرف احساس تری،لحظه ها خالی تر
خلوت حافظه ی شعر خدایت می کرد
تا که می خواست قلم خط بزندنامت را
کل این قافیه ها را به فدایت می کرد
آتش تندنگاهت،حاصلم راسوزاند
گوشه ی مسجدچشمم که دعایت می کرد
سبزی ترد نگاهم،غم دنیا را داشت
وقت هایی که غرور تو رهایت می کرد
شایعه بود مکافات دلی در باران
سادگی کرد دلم باز صدایت می کرد
لبخند دختران حجازی عجیب نیست.......
با غزلی به روزم و منتظر نگاه سبزتان.......[گل]
salam mer30 az daevatetoon ghazale ravani bood mafhoome zibaei dasht ama shoma dar mesrae 2 az van kharej shodid yek heja kam dare in joori ke man khoondam kalameye( lahze ha) sekte zade
آتش تند نگاهت حاصلم را سوزاند .. چه عجب .. نمی دونستیم این قدر نگاهمون تنده و تا عمق هستی رسوخ می کنه .. از این به بعد بیشتر حواسم رو جمع می کنم ... غم های دنیات همه رو بذار توی یک کیسه یک جا بده به خدا .. خدا جون کیمیایی داره که غم ها رو به شادی ها بدل می کنه .. به جاش یک دنیا پر از عشق و شادی و مهربانی بهت میده..
سلام مرسی اعتماد به نفس
salam akram jun khubi?samiram baro bache 320 otaghe baghal .kheily khub minevisi haaa azizam linket mikonam khoshhal misham bem sar bezani montazeretam.