قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

ای غم نکند خدا تو باشی

وقتی نفس هایم یاریم نمی کند،دنیا پیش چشمانم سیاه می شود.......چقدر زندگی سخت می شود  وقتی حال همه از تو بهم بخورد حتی کسی که.......

چه حس ترسناکی است که فکرکنی مشکل روحی داری ویک جایی در انتهای روانت،یک جای روانت می لنگد....

وقتی می ایستی روبروی خیابان ورد شدن ماشین ها را نگاه می کنی وجرات نداری قدم برداری وآرزو می کنی کاش مسیر یکی از ماشین ها عوض شود و......

چقدر سخت است که شاهد شکسته شدن شخصیتی باشی که 5 سال در غربت ساختی اش..با گریه با رنج با مصیبت ....

چقدر سخت است است که فکر کنی بار تمام دنیا روی دوش توی تنها است واصلا همه چیز تقصیر تو است گوش کن،بخوان،ببین همه چیز تقصیر من است من جان سخت که نمی دانم کجای این دنیا ایستاده ام؟اصلاچرا هستم؟به کجای این هستی، این آدم ها بر می خورد اگر نباشم.....وقتی دلخوشی ام .....

وقتی قرار است هر روز غم تا زه ای بسازم وخودم ودیگران را آزار دهم....



وقتی      وقتی .......وقتی....خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا  

به دادم برس



گویند خدا همیشه با ماست


ای غم نکند خدا تو باشی...