۱
هنگام رفتن
لباس درختان ما
بر تن چشمان شما جا مانده است!
و حالا
بچه های بازیگوش
درختان سر به هوا را به خنده می گیرند
امسال
سیب های ما هم
از باغچه ی همسایه سر در آورد!
2
کنج خانه ای ویران نشسته ام
رو به پنجره هایی مرده
که حادثه ی دیدنت را به خاک برده اند!
خدا بیامرزد
مرا
پنجره را
و آرزوی آمدنت را.
امیر مغانی
سلام وبلاگ قشنگی داری اگر می خوای از وبلاگت کسب درآمد واقعی داشته باشی توی لینک زیر ثبت نام کن http://www.oxinads.com/?i=31773
سلام آبجی!
گمت کرده بودیم.... دوباره پیدات کردیم.... خیلی وقته اسباب کشی کردی نه؟!
ایمیلم رو گذاشتم . شاید به درد خورد.... من هستم هنوز توی پارسی بلاگ ... توی همون غروب درب و داغون.... خوشحال می شم دوباره خطتت رو بخونم!
آرزومند آرزوهای شما
نوری نوروزی(غروب کارون)
... دلتنگی امانم را بریده
زندگی هیچ وقت با من مهربان نبوده
هنوز هم ،
تا خرخره
خون دل می خورم ...
سلام دوست عزیز . شعرهای زیبای وبلاگتان را خواندم . خوشحال میشم به کوچه باغ هم سری بزنید .با دو شعر از خانم فاطمه حق وردیان کوچه باغ بروز است و منتظر نظرات شما دوست عزیز . موفق باشید . در پناه حق .