میکرد مشق دیگری از قاف و شین و عین
در محضر نگاه رحیمانه حسین
شوق وصال در دل بال و پرش شکفت
اقرار را بهانه پرواز کرد و گفت:
سنگی که قلب آینهها را شکستهام
آقا! منم کسی که به تو راه بستهام
حالا ولی به سوی شما بازگشتهام
یعنی که من به سمت خدا بازگشتهام
تا سرنوشت دائمیام را عوض کنم
بگذار با تو زندگیام را عوض کنم
حافظه م خراب شده .باید رم اضافه کنم ! شاید عکستون رو نمی شناسم !
با سلام.به روزم.شعرتون رو حتما میخونم و نظر میدم.