-
مهربد مادر.....
دوشنبه 28 دیماه سال 1394 01:55
سلام دوستان قدیم وجدید.... نزدیک ده ماه از درکذشت پدرم میکذرد .و هنوز فکر مبنم که نه مطمینم که هست در همین نزدیمی ومواظب هممونه... این مدت یه عضو حدید به خونواده پدر عزیزم اضافه شده...یه پسرکوچولو...یه هدیه یه معجزه ا ز سمت خدا....پسرمن...آقا مهربد.من....تازه سه ماهش شده.....بابایی هرگز از یاد ما نمیری..پسرم بزرگ شو...
-
پدر......
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1394 15:33
پدرم رفت آرام مظلومانه....آخ که چقدر سخته بابایی نبودنت چندروزدیگه روز پدره...دارم میسوزم....
-
خط کش ونقاله وپرگار شاعر می شود
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1393 01:04
یک شعر از نجمه زارع - غم که میآید درودیوار، شاعر میشود در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی خط کش و نقاله و پرگار، شاعر میشود تا چه حد این حرفها را میتوانی حس کنی؟ حس کنی دارد دلم بسیار شاعر میشود تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم از تو تا دورم دلم انگار شاعر میشود باز میپرسی: چه...
-
دوراهی زندگی
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1393 17:54
وقتی می گفتند دنیا دو رو داره , وای به حال روزی که باهات سازگار نباشه ! فقط به گوشم اشنا بود ........ اما حالا وقتی دارم درکش می کنم , حسش میکنم, چقدر دردناک تر از اون چیزیه که حتی خیلی ادما به راحتی به زبون میارن خیلی خسته ام نمیدونم کجای راه زندگیم واشتباه قدم برداشتم که حالا تو چند راهی زندگیم موندم ....... ......
-
الا با تو
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 12:25
د نیا پر خوبی است تنها با تو یابا تو بهشت می روم یا با تو تو وزن رباعی نفس های منی لا حول ولا قوه الا با تو
-
حال من.......
جمعه 19 مهرماه سال 1392 20:00
حال و روزم شبیه ما هی هاست تنگم اندازه ی دلم تنگ است با غرور تو تن به تن شده ام چنگ در هر شرایطی جنگ است
-
خدایت بیامرزد
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 09:14
-
تو....................
دوشنبه 14 اسفندماه سال 1391 12:00
ش ـعرم کــه تـو بـاشـی .. هـم وزن دارم .. هـ م قـافـیـــه را نـباخـتــه ام Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA
-
درباره ی زنی که منم داوری کنند...............
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 19:12
از چشم هام، آدم دلتنگ می بَرَند با جرثقیل از دل من سنگ می برند فحشی ست در دلم که شدیداً مؤدّب است در من تناقضی ست که هر روزش از شب است خوابیده اند در بغلم بی علاقه ها پرواز می کنند مرا قورباغه ها از یاد می برند مرا دیگری کنند از دستمال ِ گریه ی من روسری کنند در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند درباره ی زنی که منم داوری...
-
گل ابرو کمانی ام...........
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 18:40
اصلن قبول حرف شما، من روانیام من رعد و برق و زلزلهام ، ناگهانیام این بیتهای تلخِ نفسگیرِ شعلهخیز داغ شماست خیمه زده بر جوانیام رودم؛ اگر چه بیتو به دریا نمیرسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانیام من کز شکوه روسریات کم نمیکنم من، این من غبار، چرا میتکانیام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکستۀ...
-
حوای عشق هستم و تو آدم نمی شوی ... !!
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 13:33
می خواهم از تو شعر بگویم نمی شود راهی به سوی قلب تو جویم نمی شود حوای عشق هستم و تو آدم نمی شوی ... !! خواهم که سیب عشق نبویم نمی شود سویت مدام این دل من پرسه می زند خواهم ز عشق دست بشویم نمی شود نالم مدام در غم هجرانت ای عزیز... خواهم که راز دل به تو گویم نمی شود من مرغ سرکشی که به دام تو بی دانه آمدم خواهم که باز...
-
عالیجناب شعرهایم.............
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 15:26
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد گلبته هایش داغ نامحسوس دارد من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد باور کنید آقا اجازه! دست من نیست این عشق تنها با جنون تکمیل می شد از برف شبهای زمستانی بپرسید وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد تا من به...
-
ای غم نکند خدا تو باشی
جمعه 2 تیرماه سال 1391 00:48
وقتی نفس هایم یاریم نمی کند،دنیا پیش چشمانم سیاه می شود.......چقدر زندگی سخت می شود وقتی حال همه از تو بهم بخورد حتی کسی که....... چه حس ترسناکی است که فکرکنی مشکل روحی داری ویک جایی در انتهای روانت،یک جای روانت می لنگد.... وقتی می ایستی روبروی خیابان ورد شدن ماشین ها را نگاه می کنی وجرات نداری قدم برداری وآرزو می کنی...
-
کاش هرگز.........
شنبه 20 خردادماه سال 1391 00:16
بدترین چیز تو دنیا اینه که از خودت راضی نباشی!این همه زجرکشیدم وبه خودم سخت گرفتم،آخرش شخصیتم اونی نشد که می خواستم،وقتی ناراحتم وازخودم ناراضیم سرزنش وحتی تعریف های دیگران مثل نمک رو زخم پاشیدنه...،مثه الان دقیقا همین لحظه که حالم از خودم بهم می خوره که اینقدضعیف نشون میدم ویه حرفی میزنم یا یه کاری می کنم که بازخوردش...
-
کمترزنی شبیه خودم مرد بوده است.......
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 11:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سلام..............میدونم این غزلم رنگ وبوی سیاه وتلخی داره اما چه میشه کرد حسم همینه.......به نقد بنشینیدم..... Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA آن روزها که حوصلهی زندگی نبود حس خوشی به جز تب آزردگی نبود خونابه در مسیر تنم رود میشد و در لایههای زیر تنم...
-
دلشوره
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 10:10
سلام.از اونجایی که جدیدا اعتماد به نفسم بالا رفته باز هم از خودم شعر میذارم.یه غزل که چندماه پیش گفتمش فقط خدا کنه تکراری نباشه که........ Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 در همهمهی نبودن یاری که... بر دوش دلم نشاندهام باری که... از قافلهی جنونتان جا ماندم، از وسوسهی طناب این داری که......
-
جدا مانده
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 18:56
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز ؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می بینم دیوار است آه این سخت سیاه آنچنان نزدیک است که چو بر می کشم از سینه نفس نفسم را بر می گرداند ره چنان بسته که پرواز نگه در همین یک قدمی می...
-
خیال.........
شنبه 20 اسفندماه سال 1390 12:32
طرحی از خودم.... . تنم را صیقل داده ام، امشب مهمان دارم خیال مردی که می گفت دوستم دارد................
-
قهوه.....................
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 12:30
من تاب میخورم از ریسه های ماه تا سطرهای خاک، تا انتهای چاه شلاق میخورد بر گونه ی دلم بادی وزیده، شوم، زاییده ی گناه هی موج میزند از قطره های اشک هی تار میشود تصویر این نگاه کامل شد و شکست، بغض همیشه ام نه، مستحب نبود این نقطه ی مباح آنجا که عاشقی، خط مقدم است آنجا فقط بگو، آنجا فقط بخواه باور نمیکنم که...
-
پرتگاه..........
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 18:12
این هفت طرح ذهنیات من هستند به نقد بنشینیدم لطفن................................................ مکافات v من مکافاتم و در جلد خودم میسوزم..... جنایتی را به دستانم بسپارید پرتگاه v در خود مچاله شده در پرتگاه اخمهای تو گره را محکمتر کن سیزده v خانه رؤیاییمان را متروکه کردند کلاغ های خانه به دوش و ما باور میکردیم...
-
حالم بد است، حوصلهام روبهراه نیست
شنبه 3 دیماه سال 1390 15:17
حالم بد است، حوصلهام روبهراه نیست یک عمر با خیال تو بودن صلاح نیست دارد کلافه میشود از دست هر چه «تو»ست شاعر؛ که گاه فکر دلش هست و گاه نیست باید که کوه بار غمم را به دوش خود ... فکر تنت برای تنم جانپناه نیست این خوشههای وحشی انگور در رگم میجوشد آنچنان که بفهمم گناه نیست - این دختری که مرتکبش میشوم هنوز این...
-
اسم تو هست بر لبم و می کنم گناه
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 15:32
عاشورای حسینی در تگزاس آمریکا قرآن مجسم که ز رحلت گله داری از بس زده ای نی به لبت آبله داری ای قاری قرآن که چهل خوان و چهل روز انگار نه انگار.. ز ما فاصله داری بر نیزه رحلت کمی آرام قدم زن.. گر دخترکی گمشده در قافله داری.. گهوار دو دستت چو عبا را به عقب زد.. گفتم.. به گمانم.. هوس حرمله داری..! بسپار به ره رحل.. که...
-
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 20:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 آنگاه که کاخ آرزو های کسی را ویران می کنی.. آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی.. آنگاه که بنده ای را نا دیده می انگاری.. آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی.. آنگاه که خدا را می بینی وبنده خدا را نادیده می گیری.. می...
-
تا وقت مرگ حوصله دارم برای تو
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 13:36
من مدتی است ابر بهارم برای تو باید ولم کنند ببارم برای تو این روزها پر از هیجان تغزّ لم چیزی بجز ترانه ندارم برای تو جان من است و جان تو،امروز حاضرم این را به پای آن بگذارم برای تو از حدّ « دوست دارمت » اعداد عاجزند اصلاًنمی شود بشمارم برای تو این شهر در کشاکش کوه و کویر و دشت دریا نداشت دل بسپارم برای تو من ماهیم تو...
-
بعید نیست سرم را غزل به باد دهد
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 15:13
***************** فضای خانه که از خنده های ما گرم است چه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم است دوباره “دیده امت” زّل بزن به چشمانی که از حرارت ” من دیده ام ترا ” گرم است بیا گناه کنیم عشق را … نترس … ، خدا ، هزار مشغله دارد ، سر ِ خدا گرم است ****************** بعید نیست سرم را غزل به باد دهد و آبروی مرا در محل به باد دهد...
-
مردمک های خیس
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 10:54
ب ه گذشته که نگاه می کنم می بینم بخش اعظم زندگیم آن چیزی نبوده که می خواسته ام ، ولحظات لذت بخشش (که گاه در آنها اشتباه هم می کرده ام) لحظاتی بوده که خودم بوده ام،خود واقعی ام نه با آرامشی ساختگی در حالی که درونم مسابقه اسب دوانی برقرار است،ویا لحظاتی که در میان غزل ها محصور می شده ام شعر این الهام شگفت انگیز با من...
-
شب قدر.........
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 19:11
شب قدر شب شناخت خویش است..... دست هایت را که بالاترببری می توانی دامن پیراهن آبی خدا را لمس کنی...... چشم هایت را می بندی ودر آسمان هفتم قدم می زنی برشانه ی ابرها پا می گذاری وبالا می روی تا نور خیره ات کند .............. چرخ می زنی وحس می کنی که خوبی اما..... اما خوب نیستی دو تن را نمی توانی گول بزنی خودت وخدایت...
-
وقتی خدا هست....
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 19:20
وقتی خدا هست چه فرق دارد دیگران باشند یا نباشند........ وقتی خدا هست دست هایی نامرئی اشک هایم را پاک می کند...... وقتی خداهست می توانم خودم باشم بی هراس از اینکه ناعادلانه قضاوت شوم..... وقتی خدا هست....
-
هر لحظه بخاطرت غزل می نوشم
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 17:48
(سلام.دلیل سرودن بعضی غزل هامو خودمم نمی دونم در واقع بدون شرحه! به نقدم بنشینید لطفن....) مفهوم کبود تنها ماندن از قافله ستاره ها جا ماندن زیبایی مشرقی چشمانت بود انگیزه ی دائمی لیلا ماندن شرمنده ی عزلت پری هایی که در معجزه ی آبی دریا ماندن هر لحظه بخاطرت غزل می نوشم اسرار مگوی من و زیبا ماندن صدبار پریدم از خوابی...
-
ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 21:22
اگر به خانه ی من آمدی برایم مداد بیاور مداد سـیــاه می خواهم روی چهـــره ام خـط بکشـم تا به جــــرم زیبایی در قـــــفس نیفتم یک ضربـــدر هم روی قلبـــم تا به هوس هم نیفتم ! یک مداد پاک کن بده برای محـو لـب ها نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان ، سیاهم کند! یک بیلـچــه، تا تمام غرایز زنـــانه را از ریشــه در آورم شـــخم...