طرحی از خودم.....
تنم را صیقل داده ام،
امشب مهمان دارم
خیال مردی که می گفت دوستم دارد................
این هفت طرح ذهنیات من هستند به نقد بنشینیدم لطفن................................................
مکافات
v من مکافاتم و در جلد خودم میسوزم.....
جنایتی را به دستانم بسپارید
پرتگاه
v در خود مچاله شده
در پرتگاه اخمهای تو
گره را محکمتر کن
سیزده
v خانه رؤیاییمان را متروکه کردند
کلاغ های خانه به دوش
و ما باور میکردیم
دروغهای سیزده هر روزه را
قهوه
v
بیزارم از نوشیدن هرچه قهوه
به جز قهوه ای چشمانت
گریه
v وقتی خاک باغچه گریه میکرد
آلبالوها شور شدند
تردید
v در عبور از مسیر زیگزاگ تردید
عصیانهای کالی را دار زدم
تا دستهایم مثل تو آلوده باشند
فاصله
حتی اگر اشغال باشند
یک راه است
مسدودش نکن
پایش را از چشمم بیرون بگذارد. . . !