من تاب میخورم از ریسه های ماه
تا سطرهای خاک، تا انتهای چاه
شلاق میخورد بر گونه ی دلم
بادی وزیده، شوم، زاییده ی گناه
هی موج میزند از قطره های اشک
هی تار میشود تصویر این نگاه
کامل شد و شکست، بغض همیشه ام
نه، مستحب نبود این نقطه ی مباح
آنجا که عاشقی، خط مقدم است
آنجا فقط بگو، آنجا فقط بخواه
باور نمیکنم که زخم خورده ام
کات – این پلان نبود از ابتدای راه
قندیل های غم بر سقف بی کسی
تن تن تتن تتن، آوازهای آه
تو قهوه میشوی، بی خواب میشوم
داغ و چشیدنی، دو مردمک سیاه