علیرضابدیع کفشهایش به سمت در چرخید شاید این آخرین سفر باشد به همین راحتی مسافر شد! پا به متن سیاه جاده گذاشت او که در سطر زندگی میخواست روی هر واژه ضربدر باشد بعد از آن، ماهیان یتیم شدند، آسمان پا به ماه شد در حوض همسرش حرف های سربسته پست میکرد: «تا به کی باید- یک کلاغ سپید رو به جنوب پر زد از کاجهای بعدازظهر ¤¤¤ ایستاد آنچنان که شاخهی سرو، رو به اصرار باد بیمقصد خواست ثابت کند که ممکن نیست میوهی کاجها تبر باشد خاکریز آسمان هفتم شد، ماه برداشت کوله بارش را |
۱۳۸۵/۰۸/۲۳ |