آن روزها که حوصلهی زندگی نبود
حس خوشی به جز تب آزردگی نبود
خونابه در مسیر تنم رود میشد و
در لایههای زیر تنم «همرگی» نبود
اثبات بی نتیجهی یک مشت خستگی،
حتی مجال گفتن این خستگی نبود!
سهرابهای قصه چگونه فدا شدند
آن روزها که شیوهی ما بردگی نبود؟
احساس میکنم نفسم کند میشود
کاش این نشانه ی افسردگی نبود
کمتر زنی شبیه خودم مرد بوده است
این جمله نقض کامل آزادگی نبود
روزی که از خزان شدنم حرف میزدم
در من نبود حوصلهی زندگی ... نبود ...!
سلامی دوباره. شعر زیبایی بود مثل همه ی سروده های قشنگ شما. ولی خالی از نقص هم نیست . در شعر عروضی فارسی نباید هیچ مصرعی به حرف و یا از و به و ... ختم شود حرف اضافه و حرف عطف در پایان مصرع نقص محسوب میشود. منظورم مصرع ( خونابه در مسیر ...) هست . دوم اینکه قرار نیست که زنی مثل شما مرد باشد و اصولا اگر زنی اخلاق مردانه داشته باشد برای زن کمال محسوب نمیشود . زن باید زن باشد با احساسات و لطافت و زنانگی هر چه بیشتر تا در زن بودن خود به کمال باشد!
سلام...سلام ...سلام....
خیلی خوشحالم که هنوز هستی در کاخ سخن و از احساس میگویی...شاید مرا یادت نباشد...ولی من شب شعر قاب خالی دانشگاه زابل را هیچ گاه از یادم نمیرود.اگر موافق باشی میخواهم چندتا از غزلهای شما را در انجمن شعر زابل بخوانم. در ضمن اگر از خانم فاطمه میری غزل دارید برایم بفرستید. باتشکر.....
سلام خداوند قدرتی دهد که تا عمر ارم شعر سرایم شعر بخوانم وامابعد...ترجیح می دهم خودم غزل هایم را بخوانم والبته همسرم هم این حق را دارد واز خانم فاطمه میری هم خط وخبری ندارم در واقع فقط اسمش را شنیده ام .............با او هم دوره نبوده ام
درود
احساس میکنم نفسم کند میشود
کاش این نشانه ی افسردگی نبود....
بیت زیبایی بود ولی اشکال وزنی در مصراع دوم داره.با یک کلمه ی"ای"پیش از "کاش" حل میشه...
آدینه به کام
سلام حالتون چطوره؟ ازدواج کردید؟ مبارکه ........ تبریک میگم. منم دانشجوی زابل بودم از شعر وقتی شهر پر از فاضلاب می شود موش ها حاکم میشوند خیلی خوشم اومد میشه تو وبلاگ تون بزنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟ موفق باشید
سلام ممنونم شرمنده دیر به دیر بروز میکنم اما چشم در اولین فرصت میذارمش بازم ممنونم