احساس خفگی میکنم
پنجره ها رو باز میکنم
نفس میکشم
احساس تاریکی میکنم
چراغا رو روشن میکنم
آه میکشم
دلم هیچ کسو نمیخواد
دلم خودمو میخواد
فقط خودم
سرگردونم
تو برهوت
گم شدم
تو تاریکی
دیگه خودم نیستم
دیگه هیچ کی نیستم
دلم برای خودم خیلی تنگ شده
دلم میخواد برای خودم گریه کنم
جسمم
روحم
ذهنم
قلبم
احساسم
درد میکنه
میخوام تنها باشم
تا کسی شاهد درد کشیدنم نباشه
تا از ته دل
از درد به خودم بپیچم
تا کی....!
نمیدونم.
چرا دارم صدای اذانو میشنوم
من که سالهاست کرم !
کسی صدام میکنه ؟
نه...
حتما اشتباه میکنم
آخه من خیلی وقته
که یه مهر خورده ام
دلم سوخت .. تو هنوز حق داری زندگی شیرینی داشته باشی ... هنوز هم بال و پر خوشبختی رو داری ... اشتباه نمی کنی یک داره تو رو صدا می کنه .. این صدای زندگیه ...