قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

من نیستم

۱-یک روز مانده به بارشم   

 

 

 قطع می شوم 

 

 

تکه های له شده در استفراغ نفسم 

 

 

دم وبازدم بی دلیل 

 

 

من نیستم 

 

 

۲-خودم را دار نه   

 

 

به دیوار می زنم  

 

غم باد می کند  

 

 

سیل یاخته های سوخته 

 

 

۳-دنیا را که خیس می کند فاضلاب ها  

 

 

موش ها حاکم می شوند............ 

 

 

 

خودم (نظر بدین لطفن>اگرچه قدیمیه)

نظرات 1 + ارسال نظر
نورالله لک چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ http://www.ghasambeghalam.parsiblog.com

سلام خانم مهدی پور خوبید؟چه خبر زابل تما شد یا نه؟
وبلاگ قبلیتون اصلا باز نمی شد
راستی توی وبلاگ کانون ادبی زابل هم مطلب بزارین

سر هم بزنین
لوگوی وبلاگت شبیه چشمای خودته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد