قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

عزیزم از تو ممنونم،................

عزیزم از تو ممنونم، که سوسویی نشان دادی   

 

 

دمیدی در غزلهایم، به شعر مرده جان دادی    

 

 

مرا می خواستی در شمس، مولانا برقصانی  

  

 

اگر زلفی رها کردی، اگر دستی تکان دادی  

 

   

تو آن ماهی که سی سال است در شهریور کرمان   

 

 

کویر تشنه ی شب را نشان کهکشان دادی  

 

   

عزیزم از تو ممنونم که دریاوار شوریدی  

 

 

به دوش قایق تنها، شکوه بادبان دادی  

 

*

زمین لبریز شد از حجم آدمها و آهن ها  

  

 

و تنها تو به گوش من خبر از آسمان دادی  

 

 

تو حوای منی کز کهکشانی دور می آیی   

 

  

که روزی در بهشت این درس ها را امتحان دادی  

 

 

تو آن فردای دیروزی، تو سیب و سرو و نوروزی  

 

 

که انگور دهانت را به جشن مهرگان دادی  

  

 

مرا در هفتخوان خنجر ابروی خود خم کن  

  

 

به دست آرشت اینبار اگر رنگین کمان دادی   

 

 

به چشمان تو مدیونم، همیشه از تو ممنونم   

 

 

چه دنیای غزلناکی، به این مرد جوان دادی!  

 

 

غزلهایم فدایت، دست من خالی ست، پس بستان  

 

 

 

تمام بوسه هایی را که آن شب رایگان دادی 

 

 

حامدحسینخانی

نظرات 3 + ارسال نظر
جواد منفرد پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ

به روی چشم الساعه

حامد حسین خانی جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ق.ظ http://www.bekhabfarvardin.blogfa.com/

سلام خانم مهدی پور
ممنون از لطفتون. شما کرمانید؟ می شناسمتون؟

ارثی زاد دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ http://ersizad.blogfa.com

با سلام

وبلاگ یک استکان غزل با خبر چاپ کتاب

"من شاعرم همیشه کمی هم کبوترم"

و چند کتاب دیگر

و غزل پلک

بروز شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد