قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

دلتنگی امانم را بریده

می آیی   

می مانی  

می روی  

نمی آیی  

این فعل ها را هر جور که صرف می کنم ،  

تو مرد ماندن برای همیشه نیستی  

چه در آمدن  

چه در رفتن  

چه در نیامدن !  

[ دلتنگی امانم را بریده  

زندگی هیچ وقت با من مهربان نبوده  

هنوز هم ،  

 

تا خرخره  

خون دل می خورم ] 

 

 

فاطمه حق وردیان

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 19 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:42 ب.ظ

خون دل نخور عزیزم مردا ارزش ندارن به خاطرشون خودتو ناراحت کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد