قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

من خوشبختم چون

من خوشبختم چون خدایی هست که بهم ثابت کرده توی تموم لحظه های  

 

سخت کنارمه ، برای همه ی خنده هام دلیله و اشکهام رو بی بهونه مهمون  

 

چشمهام نمی کنه ، خدایی که وقتی گمش می کنم خودش برام دست تکون  

 

می ده و وقتی صادقانه به آسمونش خیره می شم تمنای نگاهم رو بی جواب  

 

نمی ذاره ، خدایی که عاشقه و من با تمام وجود براش دلبری می کنم و ناز  

 

نگاهم رو می خره بی منت ، خدایی که دستم رو می گیره وقتی لبه ی پرتگاه 

 

ایستادم و یه اشتباه  منو به سقوط پیوند می زنه، خدایی که صدام می کنه  

 

وقتی سکوت لحظه هام کسل کننده می شه ، وقتی فراموش می کنم  

 

زندگی  رنگین کمان زیباییه ، خدایی که توی آسمون نیست کنار منه، وقتی  

 

که  دارم به غمگین ترین ریتم زندگی گوش می دم پابه پای چشمهام بارونی   

می شه و منو توی آغوش می گیره مبادا حس کنم تنها موندم ، خدایی که  

 

از دست رفته ی کودکی هام رو به من برمی گردونه تا باز خجل بشم از یک  

 

قهقهه ی بلند از سر دلخوشی ، خدایی که گوش من رو می کشه وقتی که  

 

فراموش می کنم دنیا سفید نیست و به من سیلی می زنه قبل از این که  

 

روزگار به خاطر سادگی  و خوشبین بودنم درد رو به یادم بیاره ، خدایی که  

 

دلگیر  نمی شه وقتی باهاش قهر می کنم وقتی که بهش می گم خدای  

 

دیگرانه نه خدای من، وقتی سرش داد می زنم و می گم که ذره ای معرفت  

 

نداره  ، بین این همه کج خلقی به کوچکترین خواسته ی من جواب می ده تا  

 

بدونم که برآورده کردن آرزوهای کوچک من هم براش مهمه ، خدایی که نیاز 

 

 نداره به محبت من، به وجود من، به بودن من، اما با محبت من، با وجود و بودن  

 

من لبخند می زنه و لبخندش رنگی می کنه همه ی لحظه های بی قراری رو،  

 

خدایی که برای تنهایی های من حرمت قائله ، خدایی که بدها رو از زندگی من  

خط می زنه و به جاشون یه دنیا خوبی می ده ، خدایی که به من دل خوش  

 

داده  و یک دنیا آرزوی قشنگ و یک  دنیا لبخند  

من خوشبختم چون شب هست و خدا هست و یک روح سبکبار  

نظرات 3 + ارسال نظر
ملیح سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام

عالی بود

اشکم در اومد.

مرسی

مهسا شیخی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ب.ظ http://Atesh.persianblog.ir

شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد .بیدار باش من با سبدی پر از بوسه میآیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت میکارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم
خیلی خوب بود
بهم سر بزن دوسته گلم
منتظرم

0nafas شنبه 20 دی‌ماه سال 1393 ساعت 10:08 ب.ظ http://www.sara.com

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد