در درون من دو آدم وجود دارد، یکی دختری شجاع، مستقل، جسور،
شیطون، شلوغ، آزاد و رها
و دیگر دختری، لوس، تنها، خسته، ترسو، غمگین و گاهی هم
اندوهگین.. می گویم این دو هیچ
ربطی بهم ندارند، این دو تا برای خودشان زندگی جداگانه ی دارند و
آرزوهای جداگانه و حتی
حضوری جداگانه دارند، دختر اولی همیشه لبخندی بر لب دارد که از عمق جانش می آید
دختر دومی نیز گاهی لبخند دارد ولی فقط برای این است که داشته باشد، این دو دختر با هم
زندگی می کنند، و خوب همدیگر را درک می کنند و هیچوقت توقع ندارند که دیگر جایش را بدهد
به دیگری و در لحظاتی که باید نباشند نیست می شوند و در لحظاتی که باید باشند هست
می شود، دختر اولی بیشتر صبحها حضور دارد و دختر دومی بیشتر شبها، گاهی هم جایشان
را عوض می کنند، این دو دختر با هم هستند و همین مسئله برایم لذتبخش ترش کرده است
که بتوانم هر دوشان را با هم در یک سطح نگه دارم گاهی اولی پررنگ می شود و گاهی دومی
و هیچوقت هیچکدام سعی نکرده اند دیگری را نایده بگیرند و سعی نکرده اند همدیگر را اذیت
کنند.. و هر دوشان برایم دوست داشتنی هستند و خواستنی و مفید......................
.............................
آیا به من اجازه مى دهى زنا کنم ؟
روزى جوانى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آمد و با کمال گستاخى گفت : اى پیامبر خدا آیا به من اجازه مى دهى زنا کنم ؟
با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه کنار به او اعتراض کردند، ولى پیامبر با کمال ملایمت و اخلاق نیک به جوان فرمود:
نزدیک بیا، جوان نزدیک آمد و در کنار پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نشست . پیامبر از او پرسید: آیا دوست دارى کسى با…………….
عرض سلام وادب واحترام به شما بزرگوار
دمت گرم عزیزیم.مثل همیشه بی نظیری.موفق و .یروز باشی.
با ذکر ماجرایی از ایام ماضیه - بار دگر به روزم با "اعتراضیــــه"!
سلام به همه ی دوستان عزیز تقریبا یک ساله که ترانه سرایی رو شروع کردم و حاصل این یک سال کار رو در قالب یک کتاب PDF گرداوری کردم و تقدیمش میکنم به
...............................شما
به رسم معهود سلام!
ماندهام با "دیگران" و منتظر عنایت شما.
سپاس[گل]