قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

غزل از خودم کمی تاریخ گذشته

غزل از خودم کمی تاریخ گذشته: 

 

 

TinyPic image

وقتی که دارم می زند افکار واهی

 

از چاله ی این ذهن می افتم به چاهی

 

شک می کنم آخر به این ابعاد هستی

 

انگار آویزان می شوم از پرتگاهی

 

قابیل هم مانندمن عاشق نمی شد

 

لج کرده با هر چه سپیدی ،بی گناهی

 

شیطان برای مرد بودن فرصتی داشت

 

حالا همه پنهان ویا دنبال راهی

 

تا گم شود ذرات این درد مقدس

 

در منجلاب سرزده از عمق آهی

 

تا مست گردیده هر کفتار این دشت

 

از چاله ی این ذهن می افتم به چاهی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد