قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

من دیگه نمی کشم............

داشتم توی گوشیم مغزیاتمو می نوشتم که.......همش پاک شد ُشانس اگر شانس من  

 

است........جلوتر به قاضی نرو.......بذار همشو بخونی بعد قضاوت کن   

 

یک اعتراف که شاید کسایی منتظرش بودن:من دیگه نمیکشم...........  

 

همیشه من بد همیشه من تنها همیشه من مقصر...........    

اما تو این قضیه ۲ واحد دیگه که من مقصر نیستم.........هنوز خودم دهنم بازه که چطور میشه از 

 

 سیستم کامپیوتری۲واحد بخار شدوبعد همه انگشتای اتهام طرف منه که سهل انگاری کردی که  

 

رکش میشه خری که بعد ۴ سال بلد نبودی انتخاب واحد کنی که گند زدی خانم مهدی پور......  

  

دوس ندارم مودب باشم خسته ام از پیله شخصیتی که دور خودم پیچیدم...........آی خدا با  

 

توام........هستی .......؟نیستی.........؟وقتی بعد یک ماه زجر وبدبختی برگردن بهت بگن که  

 

خانم این ۲ واحدت کو......؟مثل ابله ها بخندی بگی توجیبمه وبعد............ 

 

 

آی اونی که میگی مغرورم وخودخواه وبدتر بی درد...........بیا ذلتم رو بخون بیا ببن دردمو که از 

 

 بس تو خودم ریختم سرریز شده وشدم اکرمی که هیچ کس نمیشناسدم حتی همخونم  

 

حتی......  

 

آی خدایی که میگن از رگ گردن نزدیکتری حتی به اونی که زده زیر همه چی حتی به من....... 

 

می شنوی......؟من مثل دیگران داد نمی زنم اشک می ریزم اخم نمی کنم نگاهم عوض میشه  

 

دیگه نه حوصله ای برای زندگی کردن مونده ونه نایی برای نفس کشیدن ...........   

 

خسته ام خسته تر از........خسته تر از.........برنیاید دگر ازمن..... دگر از تو..... دگراز.............   

 

شدم اون میوه ای که ظاهرش سالم وبی نقصه ولی توی همه لایه های درونش کرم ها تغذیه  

 

می کنند از سلول هاش.......(درد اگر یکی بود اندکی بود........) 

 

آی خدا ......با توام........هستی.......نیستی........؟

نظرات 3 + ارسال نظر
نورا لک یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ http://www.ghasambeghalam.parsiblog.com

سلام دختر خوب
عجب حکایتیه این دانشگاه زابل!!!!


کی لیسانس را میگیری؟


سعدی یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:19 ب.ظ

وای.. یعنی دو واحد پریده .. وای .. خوب امتحان اون دو واحد رو که دادی.. برو پیش استادهاتون .. نمی دونم به هر صورتی که هست .. یعنی دو واحد توی سیستم نبوده .. وای از دست این جریانات .. منم بودم حسابی کلافه میشدم .. وای.. الان خیلی نگران شدم .. چرا آخه .............

محمد مهدی پور سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://taranomebaranebahar.blogfa.com

سلام دوست عزیزم سپاسگذارم به خاطر حضورت و اینکه این تشابه فامیلی باعث دیدن وبلاگ زیبای شما شد
مطلب اخیرت و خوندم بسیار زیبا بود
و آدم و به حال و هوای نوشته های فروغ می برد
واقعا تحسین برانگیز بود
از مسائلی مانند زبان و سایر آرایه های ادبی که
مطلبت به فراخور خودش از اونها بی بهره نیست که بگذریم
اونچه که بیشتر از همه تحسین برانگیزه مفهوم شعری که در اون به زیبایی حس میشه
بااحترام فراوان لینک شدید.امیدوارم اسم تو بیشتر در کامنت های و بلاگم ببینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد