مراببین چه خیرو چه شر دوست دارمت!
بی استخاره های پدر دوست دارمت
سوگند می خورم به اوستا، به یَشت
آتش به جان و خون به جگر دوست
احرام بسته ام حَجَرُ الاَبیَضِ تو
قدر تمام عمر بشر دوست دارمت
من... این منی که می روم از خود برای تو
من... این منی که بی ته و سر دوست دارمت
- این شعر بی ملاحظه عاشقانه را
بی نقد هارمونیک اثر دوست دارمت
مثل قطار، موقع پاسور و تخته نرد
مثل تمام طول سفر دوست دارمت
دیگر رسیده است به اینجام ...! گوش کن
من این منِ مزخرف خر دوست دارمت!
***
لعنت به فیلم هندی تلویزیون و من
لعنت به هر «ندارم» و هر « دوست دارمت
امید نقوی
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
دوست دوشتن چه ساده است .. و چه دردی می کشد عاشقی که در طلب دیدار یار است و هر روز به این امید بیدار میشود ..