قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

قصه همون دلی که........

شاعرانه عاشقانه اجتماعی درهم

چقدر آدمها از خودشون دور شدن.....................

چقدر آدمها از خودشون دور شدن.نمی تونم به خیلی ها ثابت کنم چقدر تغییر کردم.چون  

 

خیلی از من دورن.شاید نیازی نباشه خودم و به کسی ثابت کنم ولی وقتی تو رابطه حد  

 

خودشون و تشخیص نمی دن باید یه چیزی گفت.یه کاری کرد.زندگی برای همه یه عادت 

 

 شده.و محبت خسته از روزمرگی آدم ها به جای دیگه ای کوچ کرده.آدم ها الان با پول  

 

نفس می کشن.ارزش ها شون عوض شده.یا بهتر بگم عوضی شده.نمی دونم چند درصد 

 

 آدم ها در روز فقط چند دقیقه به خودشون و دلشون فکر میکنن.به انتهای راهی که 

 

 دارن می رن.هیچ کس نمی تونه دنیا رو تغییر بده .من فقط می تونم به خودم کمک  

 

 

کنم.کاش سختی اینهمه تلاش برای رسیدن به پوچ  چشمای آدم ها رو باز می کرد.

نظرات 1 + ارسال نظر
سعدی چهارشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ق.ظ

هرشب وقت خواب فرصتی هست که به زندگیمون نگاه کنیم .. به این که چند دل خریدیم و چند دل رو شکستیم ... اونوقت می فهمیم که چقدر ارزش داریم ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد