من شاعرم نه خواننده
هیس!!!
بین خودمان بماند
شاعران سکوت را ترجیخ می دهند.
...........................................................................
قسم به فاعلات غزل شعر میبارم
به روی صفحه تقویم ترانه میکارم
شکوه مبهم بغضی اساطیری
هله هجای شکسته که وزن می گیری
نشسته بر تن لذت غبار دردی تا
بسوزد واز نو بساز فردا را
درخت سیب وجودم شکوفه اش خشکید
از این همه طوفان که درهمم پیچید
شکسته بال پرستو وکوچ ممنوع است
مهاجران قدیمی که دست روی دست
در انتظار عبوری به نام آزادی
خیال خام پرستو !امید بر بادی
شکایت یک موج خسته از دریا
پرندگان غریبه در آسمان ما؟
تمام هستی یک قاصدک همین بوده
همیشه در خبرش نقطه چین بوده
شنیده می شود این بار کلاغ همسایه
که روی درختان باغ لم داده
(کبوتران سپیدت وطن کجا رفتند؟
کجاست آن همه غیرت وطن چرا رفتند؟)
من از تلفظ این غصه ها زمین گیرم
به خاطر یک جرعه عشق می میرم
دوباره چک چک باران به سقف تنهایی
صدای خسته اکرم !چرا نمی آیی؟
خودم
سلام مهدی جان شعرتو خوندم
موفق باشی
سلام اکرم عزیز
ممنونم که سر زدی
باشه
منم سکوت می کنم!!!
من از تلفظ این غصه ها زمین گیرم
به خاطر یک جرعه عشق می میرم
مثنوی بسیار زیبایی بود.انشاالله از پست بعد بیرحمانه نقد میکنم.(( جسارت نباشه ))
لینکتون رو به وبم اضافه کردم.موفق باشید.